شعر در مورد خدمت به خلق
شعر در مورد خدمت به خلق
شعر در مورد خدمت به خلق ,شعری در مورد خدمت به خلق,شعر درباره خدمت به خلق,شعر در مورد خدمت به مردم,شعری در مورد خدمت به مردم,شعر درباره خدمت به مردم,شعر درباره ی خدمت به خلق,شعر سعدی در مورد خدمت به خلق,شعر حافظ در مورد خدمت به خلق,شعر شیخ بهایی در مورد خدمت به خلق,شعر در مورد خدمت به خلق خدا,اشعار در مورد خدمت به خلق,اشعار زیبا در مورد خدمت به خلق
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خدمت به خلق برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
شعر در مورد خدمت به خلق
اگر تو دوست منی
کمک ام کن تا از تو هجرت کنم
اگر تو عشق منی
کمک ام کن تا از تو شفا یابم
شعری در مورد خدمت به خلق
به آرامی آغاز به مردن میکنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند
شعر درباره خدمت به خلق
توانگرا دل درویش خود به دسـت آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشـتهاند بـه زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
شعر در مورد خدمت به مردم
نیکی و سخاوت کن و مشمر
که چو ایزد
پـاداش ده و مفضل و
نیکو ثمری نیست
شعری در مورد خدمت به مردم
ای صاحـب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقّدی کن درویـش بـینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مـروّت با دشمنـان مدارا
شعر درباره خدمت به مردم
چـهار چـیزست آیـین مـردم هنری
که مردم هنری زین چهار نیست بری
یکی سخاوت طبعی چو دستگاه بود
بـه نیکـنامی آن را ببخشی و بخوری
شعر درباره ی خدمت به خلق
دو دیگر آنکه دل دوستان نیـازاری
که دوست آینه باشد چو اندرونگری
سه دیگر آنکه زبان را به گاه گفتن زشت
نـگاه داری تا وقت عذر غم نخوری
چهارم آنکه کسی کو به جای تو بد کرد
چـو عـذر خـواهـد نام گناه او نبری
شعر سعدی در مورد خدمت به خلق
بــنى آدم اعـضــاى یـکــدیگــرنــد
کـه در آفــرینــش ز یــک گـوهرند
چـو عــضــوى بــه درد آورد روزگــار
دگــر عـضـوهــا را نـمانــد قــرار
شعر حافظ در مورد خدمت به خلق
تــو کــز محنـت دیــگران بــى غمى
نــشـایــد کــه نــامـت نهند آدمى
شعر شیخ بهایی در مورد خدمت به خلق
بـه بـازوان تـوانـا و فـتوّت سـر دسـت
خطا است پنجهی مسکین ناتوان بشکست
نـتـرسد آنـکـه بـر افتـادگان نبخشاید؟
کـه گـر ز پاى در آید، کسش نگیرد دست
شعر در مورد خدمت به خلق خدا
بیـنـوا را
از سر سفـرهی خـود دور مـکـن
بهر یک لقمهی نان تلـخ
مگر شـور مـکـن
اشعار در مورد خدمت به خلق
ببخش مال و مترس
از کمی که هر چه دهی
جـزای آن بـه یـکـی ده
ز دادگــر یــابـی
اشعار زیبا در مورد خدمت به خلق
درخــت کـرم هــر کـجـا بـیـخ کـنـد
گـذشـت از فـلـک شـاخ و بـالای او
گـر امــیـد داری کــز او بــرخــوری
بـه مـنّـت مـــنـه ارّه بـــر پــای او
شعری درباره خدمت به خلق
بـه گیـتـی ز بخـشـش بــود مـرد بـِه
تـو گـر گـنـج داری ببـخـش و مَـنِـه
بـر ارزانـیــان گـنــج بــستـه مــدار
ببـخـشـای بـر مــرد پــرهـیـزکــار
شعر در مورد خدمت به خلق
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد شطرنج
شعر در مورد سفید شدن مو
شعر در مورد دعا
شعر در مورد پنجشنبه
شعر در مورد جمعه
- ۹۷/۰۷/۰۹